از کتاب "ضربان":
اگر زمان و مکان فکر جان من باشند،
ستارهها همه در آسمان من باشند،
سخنورانِ جهان پشت هر تریبونی
به غرب و شرق اگر همزبان من باشند،
زمین و جمعیتِ آن چهار چشم شوند
و روز و شب نگران جهان من باشند،
جَهول و عاقل و دیوانه و روانکاوش
همیشه مستمع داستان من باشند،
به احترام جنونی که در من است، اگر
فقط مواظب روح و روان من باشند،
علاج این همه تنهاییام نخواهد شد
اگر تمام زنان خواهران من باشند.
مریم جعفری آذرمانی
برچسب : نویسنده : aiampoet1 بازدید : 179 تاريخ : يکشنبه 29 اسفند 1395 ساعت: 21:17
از کتاب "تریبون":
با احتسابِ چند مژه در خطای دید
از دستخطّ دادستان شاکیام شدید
در گیر و دار توطئهی الکنِ سکوت
دیدن شهادت است به چشمِ منِ شهید
آوار، کورمال خزید از شیار سقف
دیوارِ وصله وصلهی این خانه را ندید
این انزوای تلخ که با چای میخورم
از دوستانم است که الطافِشان مزید
آنقدر هم که حدس زدی افتضاح نیست
گاهی کمی مبالغه هم میکنم «وحید»!
مریم جعفری آذرمانی
برچسب : نویسنده : aiampoet1 بازدید : 191 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 19:33
برچسب : نویسنده : aiampoet1 بازدید : 153 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 19:33
از کتاب "راویه":
عجوزه اهل قلم شد که دلپسند شود
بساطِ هرچه از آن کِیف می کنند شود
گریم کرد لب و گونه و دماغش را
که مثل صورتِ دلقک بگو بخند شود
چنان که تا به قیامت محالِ ممکنِ اوست
که از صداقتِ آیینه بهره مند شود
عجوزه دیو و پری نیست، خوابِ یک جادوست
امید نیست که درگیرِ قید و بند شود
زنی که سوخته در آرزوی مرد شدن
چگونه از سرِ خاکسترش بلند شود؟
مریم جعفری آذرمانی
برچسب : نویسنده : aiampoet1 بازدید : 167 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 19:33